فرمانده پایگاه هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در استان ایلام:

سر لشکر خلبان شهيد  علي اکبر قربان شيرودي - از فرماندهان هوانيروز

 
 

 در دی ماه 1334 در روستای" بالاشيرود" در شهرستان "تنکابن"در استان "مازندران "کودکی به دنيا آمدکه صاحب نظران جنگهای هوايی او را نامدارترين خلبان جهان ناميدند. قبل از تولد علی اکبر پدرش که مردی مومن و متقی بود خواب ديد بر فراز بام خانه اش ستاره درخشانی چشمها را خيره کرده است به طوری که اهالی از اطراف و اکناف برای تماشا می آيند. بعد از تولد علی اکبر چون درشت تر از نوزادان ديگر بود، اعجاب اقوام و همسايگان را برانگيخت. هنگامی که طفلی بيش نبود پدرش تحت تاثير خوابی که ديده بود در تعليم قرآن به فرزند همت گمارد. وقتی به سن مدرسه رسيد او را با خود به مسجد و روضه خوانيهای هفتگی شبهای جمعه و مراسم مذهبی ايام محرم و رمضان می برد. علی اکبر در هفت سالگی در دبستانی که پنج کيلومتر تا زادگاهش فاصله داشت، به تحصيل پرداخت. در اين ايام از نظر جسمی درشت تر و از نظر عقلی و ادراک بسيار جلوتر از بچه های همسن و سال بود. به گفتة مادرش در دوران کودکی طوری رفتار می کرد که انگار افکار بزرگی در سر دارد و همين مسئله او را از ديگر فرزندان و حتی ساير کودکان هم سن و سال متمايز می کرد. از کودکی هيچگاه ظلم را نمی پذيرفت؛ نترس و شجاع و در عين حال دلسوز و مهربان بود و هميشه دوست داشت به ديگران خدمت کند.همزمان با تحصيل در دبستان به مکتب خانه ای در بالاشيرود می رفت تا قرآن بياموزد. سال ها گذشت و او ششم ابتدايی را با رتبه شاگرد اولی به پايان رساند. به خاطر نبود دبيرستان در روستای بالاشيرود در دبيرستان شيرود که در کنار جاده اصلی تنکابن و در شش کيلومتر محل سکونتش قرار داشت، ادامه تحصيل داد. او که با تنگناهای مالی خانواده آشنا بود از طريق کشاورزی و عملگی به پدرش کمک می کرد. رفت و آمد در فاصله طولانی بين خانه تا مدرسه او را با فقر موجود در اجتماع بيشتر آشنا کرد. در آغاز کلاس سوم دبيرستان در حالی که حدود پنج ماه از سن قانونی کوچک تر بود به خاطر خوش سيمايی، بلند قامتی، ورزيدگی و امتياز تحصيلی و ايمان شهره بود. فرايض دينی را با جديت انجام می داد و در مراسم سينه زنی شرکت مستمر داشت و آن قدر فعال بود که مسئوليت انجام مراسم مذهبی به او سپرده می شد. در مسجد، قرآن را با صدای بلند قرائت می کرد؛ در ماه مبارک رمضان مراسم مذهبی روزه داران شيرود را به عهده می گرفت و شبهای جمعه مراسم دعای کميل بر پا کرده و هر وقت فرصتی می يافت به حرم سيد جلال الدين اشرف می رفت.

شهید شیرودی

 
 
 
 
 
 
 
 

در اواخر سال 1348 با رسيدن به سن بلوغ و پختگی فکر، ديدی انتقادی نسبت به نظام آموزش و پرورش يافت چرا که دروس مذهبی در نظام آموزشی جايی نداشت.در همين ايام معلم تعليمات دينی در وصف ويژگيهای اخلاقی او گفت: «اخلاق اسلامی و رفتار جوانمردانه او نشانه هايی از خصوصيات جوانی ميرزاکوچک خان را مجسم می کند.» روحيه ورزشکاری داشت، در رفع اختلاف همکلاسی ها می کوشيد و به تدريس رايگان دروس تقويتی محصلين ضعيف می پرداخت. بيشتر اوقات در انديشه فرو می رفت و به تفريح و مصاحبت با دوستان رغبتی نشان نمی داد. شيفتة تعمق و تأمل بود؛ در مقابل اعمال زور می ايستاد و جسورانه به استقبال خطر می رفت. در همين ايام پدرش به جرم اعتراض به رفتار ارباب ده دستگير شد. گرچه حکم حبس پدر بر اثر فعاليتهای عده ای از ريش سفيدان و همسرش با قيد ضمانت به حالت تعليق در آمد اما تأثير سوء آن در ذهن علی اکبر باقی ماند. در سال آخر دبيرستان برای يافتن کار زادگاهش را به قصد تهران ترک کرد و نزد برادرش که در خيابان امام زاده حسن تهران ساکن بود، رفت. مدتی در خانه برادر ماند و در کنار کار به تحصيل پرداخت.